مفروضات طرحواره درمانی چیست؟
مفروضات ST
همه نیازهای عاطفی دارند که از دوران کودکی همگانی بوده و وجود دارند. این نیازها عبارتند از: ایمنی، ثبات، پرورش، پذیرش، خودمختاری، شایستگی، هویت، بیان، خودانگیختگی و برای جهانی با محدودیت های واقع بینانه.
سلامت روانی توانایی برآوردن نیازهای خود به شیوه ای سازگارانه است.
در طول دوران کودکی، افراد طرحواره هایی را ایجاد می کنند - اصول سازماندهی گسترده - که به آنها کمک می کند تا زندگی و تجربیات خود را درک کنند. اینها در طول عمر دقیق و توسعه یافته اند. طرحوارهها بهعنوان «میانبر» عمل میکنند – آنها به ما کمک میکنند تا به سرعت به آنچه فکر میکنیم درست است برسیم و ما را از فکر کردن / پردازش هر جزئیات نجات میدهند. آنها همیشه دقیق نیستند.
برخی از طرحوارهها - بهویژه آنهایی که از تجربیات سمی یا آسیبزای دوران کودکی به دست میآیند که در آن نیازهای فرد جوان به میزان قابل توجهی برآورده نمیشود - به عنوان طرحوارههای ناسازگار اولیه توصیف میشوند و مسئول مشکلات مربوط به افراد دیگر، اختلالات شخصیتی و برخی مشکلات سلامت روان هستند.
یانگ، کلوسکو و ویشاار (2003) طرحواره های ناسازگار اولیه را اینگونه تعریف کردند:
یک موضوع یا الگوی گسترده و فراگیر؛
متشکل از خاطرات، عواطف، شناخت ها و احساسات بدنی؛
در مورد خود و روابط خود با دیگران؛
در دوران کودکی یا نوجوانی ایجاد شده است؛
در طول زندگی فرد شرح داده شده است. و
تا حد قابل توجهی ناکارآمد است.
چهار نوع تجربه زندگی منجر به ایجاد طرحواره های ناسازگار اولیه می شود:
هنگامی که محیط اولیه کودک چیزی مهم مانند عشق، ثبات یا درک را از دست می دهد.
هنگامی که کودک آسیب دیده یا قربانی می شود (زمانی که نیاز به ایمنی برآورده نشده بود) و طرحواره هایی را ایجاد می کند که منعکس کننده خطر، تهدید یا درد است.
هنگامی که کودک مورد نوازش/اغراق/حفاظت بیش از حد است و آزادی یا استقلال کافی دریافت نمی کند.
زمانی که کودک به طور انتخابی با افکار، احساسات، تجربیات و رفتارهای یک بزرگسال تأثیرگذار مانند والدین همذات پنداری می کند.
طرحواره ها ما را به توجه و به خاطر سپردن اطلاعاتی که با طرحواره سازگار است هدایت می کنند و از نظر رفتاری ما را به رویدادها و محیط های آشنا می کشانند. بنابراین آنها خود ماندگار می شوند.
طرحوارههای ناسازگار اولیه ناکارآمد میشوند، زیرا ما را به حفظ انواع خاصی از دلبستگیها، روابط یا محیطها سوق میدهند، و به این دلیل که ما را به درک موقعیتها بهعنوان سمی/تهدیدکننده سوق میدهند، حتی زمانی که چنین نیستند.
مردم تمایل دارند با طرحواره های ناسازگار اولیه خود به روش هایی کنار بیایند که آنها را تقویت کند، از جمله:
طرحواره تسلیم، که شامل تسلیم شدن به طرحواره های افراد است.
اجتناب از طرحواره، که به معنای اجتناب از موقعیت ها یا افرادی است که طرحواره های ما را تحریک می کنند.
جبران بیش از حد طرحواره به معنای انجام برعکس طرحواره های خود است.
در حالی که طرحواره های ناسازگار اولیه را می توان به عنوان ویژگی های نسبتاً پایدار در نظر گرفت، حالت های طرحواره حالت های عاطفی، طرحواره ها و روابط مقابله ای را توصیف می کنند که در یک زمان خاص فعال هستند. افراد می توانند در طول روز یا هفته خود بین حالت ها جابجا شوند. چهار نوع حالت وجود دارد:
حالت های کودک (حالت کودک آسیب پذیر در کانون توجه درمان قرار دارد).
حالت های مقابله ناسازگار؛
حالت های والد درونی ناکارآمد؛
حالت بزرگسال سالم که بخشی از خود است که توانا،
قوی و به خوبی کار می کند.